بیاد کوچه لبریز از عشق وعشق بازانی که رفتند.
ابوالفضل محققی
ایران گلوبال
جمعه, 14.02.2025 - 23:19
پسرک هشت سال بیشتر ندارد تب کرده در بستر ومادردر کنار او در اطاق گشوده می شود زنی بلند بالا با چشمانی سیاه نافذ با لیوانی شبرت و چند دانه نقل به آرامی وارد اطاق می شود . آرام چون حرکت یک پر در فضا .پسرک در میان خواب وبیداری حس می کند حضور فرشتگانی را که بر بالای سر او پرواز می کردند .کنار مادر می نشیند دستی بر سر او می کشد حسی لذت بخش در تمام وجودش می خلد . قلبش غرق درعشقی کودکانه نسبت به زنی است که تمام کوچه اورا "خاله جان" صدایش می کنند.زنی که طالار بزرگ خانه اش بیشتر اوقات سر پناه زنان غر
↧